سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ

 

بیا ،‏ هر شب بیا ، در خلوت هر مهتاب تنهایم ، در سایه هر شب ،

چشم به راهت گشوده ام ، در پس هر ستاره پنهانم ، در پس پرده هر  ابر در کمینم ،

بر سر راه کهکشان ایستاده ام ، بر ساحل هر افق منتظرم ، بیا ، خورشید که رفت بیا،

شب را تنها نمان ، تاریکی را بی من نمان ، من آنجا بر تو بیمناکم که با شب تنها نمانی

با دیو شب تنها نمانی ، دیو شب بی رحم است ، گرسنه است ، وحشی است ،‏

خطرناک است ، وحشتناک است ،‏پرنده معصوم و کوچک من !

آفتاب که رفت پرواز کن ، از روی خاک برخیز ف این خرابه غمزده را ترک کن ، بس است .

می دانم که دیگر طاقت تمام است می دانم که دیگر به جان آمده ای می دانم که زمین

بر دوشهای شکننده و نازکت سنگینی می کند می دانم که در زیر سقف کوتاه این آسمان

رنجوری بر روی این توده خاک افسرده ای ، در سایه پژمرده ای ، بر سر راه بادهای سرد

خزانی گلبرگ های نازکت می ریزند ، زرد می شوند در کویر خشک و تافته این ملک خشک می شوی

در زیر گامهای لزج و گل آلود نگاههای پلشت نابینایان چهارپای راست بالای پهن ناخن ساقه ناز اقدام

هستنت می شکند در ترشح کثیف فهم های کرم مانند مهتاب پاک دامنت می آلاید ،‏

بر گندزار زندگی گندیده آدمیان عطر یاس آرزوهای معطرت می میرد

در سیلی دیوانه وار هر دیداری شکوفه های سپید تمنایت می ریزد ، در گذرگاه وزش گردبادهای

زشت و ناهنجار هر بیهوده ای جوانه های بی تاب شکفتن امیدت کبود می شود ، می خشکد

به خاک می افتد ، گل من پرپر نشوی که بلبلی در باز شدن غنچه لبخند تو زبان به سرود باز

کرده است . شمع من خاموش نگردی که چشمی در پرتو پیوند تو به دیدن آمده است

سایه گلبن بهار من نشکنی که دلی در رویش امیدوار تو دل بسته است

آفتاب من غروب نکنی که شاخه آفتاب گردانی به جستجوی تو سر برداشته است .

(( دکتر علی شریعتی ))


نوشته شده در سه شنبه 87/11/15ساعت 9:28 صبح توسط سامــــــان نظرات ( ) |

کد آهنگ

کد موسیقی